یا حسین فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه عاشقان اباعبدالله حسین (ع) تسلیت عرض می نمایم پنج شنبه 10 / 9 / 1390برچسب:, :: :: نويسنده : پریسا
معارفی از جزء سیزدهم قرآن کریم
اکثر مومنین؛ مشرکند!
مقاله پیش رو سیزدهمین قسمت از سلسله بحثهای «معارفی از قرآن» است که گام به گام با روزهای این ماه مبارک به پیش می رود. در این قسمت، سیزدهمین جزء از قرآن کریم را گشوده و گوشه هایی از معارف بی انتهایش بیان می کنیم.
اکثر ایمانها، آلوده به شرک استوَ مَا یُؤْمِنُ أَكْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِكُونَ(106- یوسف علیه السلام) اکثر آنها كه ایمان مىآورند، ایمانشان آمیخته با شرك است و مشرک هستند. مراد از این شرک آن شرک آشکار بت پرستان نیست؛ زیرا هیچ مومنی اهل پرستش بت نیست و بر آن سجده نمی کند؛ بلکه منظور، شرک پنهان است(1) که امام هادی علیه السلام در توصیف آن فرمود: الْإِشْرَاكُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة(2)؛ نفوذ شرك در ضمیر مردم، پنهانتر از آنست كه مورچه سیاهى در شب تیره و تار بر روى گلیم سیاهى راه برود. وقتى انسان در آن شرائط متوجه راه رفتن مورچه نشود قطعا از این شركی كه پنهانتر از آنست هم آگاه نخواهد شد.شرک آن است که انسان در اداره امور عالم به منشا اثری غیر از خداوند متعال عقیده پیدا کند و او را شریک خدا قرار دهد.(3) امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: شِرْكُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْكَ عِبَادَةٍ(4)؛ شرک در این آیه شرک در طاعت است؛ نه شرک در عبادت.(5)
دو روایت مهم در توضیح این مطلب1. امام باقر علیه السلام فرمود: گناهانی که مومنین مرتکب می شوند همان شرک طاعت است زیرا با آن کارها، در حقیقت شیطان را اطاعت کرده اند پس در زمینه اطاعت، برای خدا شریک قائل شده اند.(6) در نتیجه می توان گفت که هر گناهی ریشه در شرک به خدا دارد. و این حکم به شرک در صورتیست که فرد متوجه نباشد که کار او تبعیت از شیطان است(7)؛ زیرا اگر این اطاعت را با آگاهی و از روی عمد انجام دهد کار او از مرحله شرک گذشته و به کفر می رسد.(8) شرک آن است که انسان در اداره امور عالم به منشا اثری غیر از خداوند متعال عقیده پیدا کند و او را شریک خدا قرار دهد.(3) امام صادق علیه السلام در توضیح این یه فرمود: شِرْكُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْكَ عِبَادَةٍ(4)؛ شرک در این یه شرک در طاعت است؛ نه شرک در عبادت
2. مالک بن عطیه می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم منظور از شرک اکثریت مومنین که در آیه آمده است چیست؟ امام فرمودند: مقصود مثل این حرفهایی است که گاهی انسان می گوید «اگر فلانى نبود من نابود می شدم»، «اگر فلان كس نبود من به فلان ناراحتى مبتلا مىشدم»، «اگر فلانى نبود خاندان من، اهل و عیالم از بین می رفتند». او با این اندیشه اشخاص را موثر در زندگى خود مىبیند و براى خدا در رازقیت و در تاثیر شریك قرار می دهد. عرض كردم: این چنین بگوید چطور؟ «اگر خداوند به وسیله فلانى بر من لطف و منت نمی گذاشت من نابود مىشدم» آیا باز هم اشكالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر این گونه بگوید مانعى ندارد.(9) چون در این بینش خداوند متعال را مؤثر، مسبب، وسیله ساز و دیگرى را وسیله می داند.
تغییر سرنوشت در گرو خواست و حرکت خود ملت هاستإِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیرُِّ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ یُغَیرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِم(11- رعد) خداوند اوضاع هیچ ملتى را تغییر نمىدهد، مگر آنكه در خود دگرگونى ایجاد كنند. این جمله یك قانون كلى و عمومى را بیان مىكند، قانونى سرنوشت ساز و حركت آفرین و نیز هشدار دهنده! این قانون كه یكى از پایههاى اساسى جهان بینى و جامعهشناسى در اسلام است به ما مىگوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر كس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها برمی گردد. شانس و اقبال و مانند اینها همه بی اساس است و آن چیزی که پایه دارد این است كه ملتى خود بخواهد سربلند و پیشرو باشد و یا به عكس، خودش تن به ذلت و شكست دهد، پس این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونى آنهاست كه آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب الهی مىسازد. به تعبیر دیگر: این اصل قرآنى كه یكى از مهمترین برنامههاى اجتماعى اسلام را بیان مىكند به ما مىگوید هر گونه تغییرات برونى متكى به تغییرات درونى ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزى و شكستى كه نصیب قومى شود از همین جا سرچشمه مىگیرد.(10) فرق بین خشیت و خوف: خشیت تاثر در محدوده قلب است ولی خوف واکنش عملی برای خلاص شدن است هر چند كه در دل متاثر نگشته و دچار هراس نشده باشد
ویژگی های حق گرایان از نظر قرآنالَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ(20)وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ وَ یخََافُونَ سُوءَ الحِْسَابِ(21)وَ الَّذِینَ صَبرَُواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِِّمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالحَْسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئكَ لهَُمْ عُقْبىَ الدَّارِ(22- رعد) کسانی اند كه به پیمان الهى وفا مىكنند و عهد را نمىشكنند و به پیوندهایى كه پروردگار بدان امر فرموده پا برجا بوده و از خداى خویش مىترسند و نگران بدى حساب هستند و نیز صبر مىكنند تا جلب رضایت پروردگار خویش نمایند. نماز را برپا داشته و از آنچه به آنها روزى شده، پنهان و آشكار انفاق مىكنند و به وسیله كارهاى پسندیده، اعمال زشت خود را از بین مىبرند. ایشان کسانی اند که در جهان آخرت، عاقبت خوبى در انتظارشان است. امام باقر علیه السلام فرمود: گناهانی که مومنین مرتکب می شوند همان شرک طاعت است زیرا با آن کارها، در حقیقت شیطان را اطاعت کرده اند پس در زمینه اطاعت، برای خدا شریک قائل شده اند
در این آیات به چند ویژگی مهم و برجسته کسانی که به واقع طرفدار حق هستند اشاره کرده و آنها را چنین توصیف می کند: 1. به عهد الهى وفا مىكنند و آن عهد را نمىشكنند.(11) این عهد و میثاق دایره وسیعی دارد که تمام عهدهای فطری، عقلی و نقلی را در بر می گیرد.(12) 2. پیوندهایى را كه خداوند امر به حف0آن كرده برقرار مىدارند. که چون مطلق است دلالت مىكند بر هر ارتباط و پیوندی كه خدا به آن امر فرموده كه از معروفترین مصادیق آن صله رحم است.(13) 3و4. نسبت به پروردگارشان، خشیت دارند و از بدى حساب در دادگاه قیامت مىترسند. فرق بین خشیت و خوف: خشیت تاثر در محدوده قلب است ولی خوف واکنش عملی برای خلاص شدن است هر چند كه در دل متاثر نگشته و دچار هراس نشده باشد.(14) 5. در برابر تمام مشكلاتى كه در مسیر اطاعت، ترك گناه، جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد براى جلب خشنودى پروردگار صبر و استقامت می ورزند. 6. نماز را بر پا مىدارند. 7. از آنچه به آنان روزى دادهایم در پنهان و آشكار انفاق مىكنند. 8. بوسیله حسنات، سیئات را از میان مىبرند. به این معنى كه وقتی گناهی از آنها سر بزند، تنها به ندامت و استغفار، قناعت نمىكنند، بلكه عملا با انجام کار خیر و عمل به وظایف فوت شده در مقام جبران بر مىآیند. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد كه آنها بدى را با بدى تلافى نمیكنند(15)، بلكه سعى دارند با انجام نیكى در حق کسی که به آنها بدی کرده است او را وادار به تجدید نظر كنند.(16)
آدرس مهمی که همه به دنبال آنندالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنُِّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُِّ الْقُلُوبُ(28- رعد) کسانی اند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باشید! که دلها فقط به یاد خدا آرام مىگیرد. آیه در وصف کسانی است که در آیه قبل آنها را «مَنْ أَنَابَ» نامید یعنی کسی که به سوی خدا بازگردد و رو به او کند. آرامش و آسایش دو عنوان جدای از هم هستند که در بین انسانهای بیگانه با فرهنگ قرآن این دو به یک معنا و یا به جای هم گرفته می شوند. آسایش مفهومی مرتبط با جسم و تن دارد برخلاف آرامش که با روح و جان در ارتباط است. راز این داستان کجاست؟ کلید حل این معما به دست کیست؟ قرآن کریم به این سوال مهم و بسیار کاربردی انسان پاسخ می دهد که هر کس به خدا رو کرد و به او ایمان آورد و برنامه او را در زندگی خود پیاده کرد یقین بداند که به آرامش واقعی خواهد رسید؛ آرامشی که محال است آن را بتوان در غیر این آدرس پیدا کرد
گمشده بشر هر روز آرامش است و خود به تجربه فهمیده که وسایل آسایش برای او آرامش نمی آورد. بسیارند کسانی که مجهزترین زندگی و امکانات رفاهی روز دنیا را دارند؛ اما دریغ از ذره ای آرامش و راحتی جان؛ در عوض کم نیستند کسانی که با حداقل امکانات روزگار سپری می کنند و شور و نشاط و صفا و صمیمیت و از همه مهتر آرامش خاطر سراسر زندگی بیرون و وجود درونشان را لبریز کرده است. راز این داستان کجاست؟ کلید حل این معما به دست کیست؟ قرآن کریم به این سوال مهم و بسیار کاربردی انسان پاسخ می دهد که هر کس به خدا رو کرد و به او ایمان آورد و برنامه او را در زندگی خود پیاده کرد یقین بداند که به آرامش واقعی خواهد رسید؛ آرامشی که محال است آن را بتوان در غیر این آدرس پیدا کرد.
پی نوشت ها: (1) المیزان ج11 ص 276 (2) تحف العقول ص 487 (3) ر.ک به لسان العرب، ج10 ص450 (4) الكافی ج2 ص 397 (5) شرک در عبادت: یعنی انسان در عالم به منشاء اثری مستقل از خدا معتقد باشد و او را عبادت کند. بت پرستی و شیطان پرستی از این قبیلند. شرک در طاعت: یعنی اطاعت از دستوراتی که خدایی نیستند. مرکز صدور تمام این دستورها که در مخالفت با اوامر الهی صادر می شوند یا نفس خود انسان است و یا شیاطین جن و انس. (6) بحار الأنوار ج9 ص214 (7) قَالَ [ابوعبدالله علیه السلام] یُطِیعُ الشَّیْطَانَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ فَیُشْرِك. الكافی ج2 ص 397 (8) الوافی ج4 ص 193 (9) بحارالأنوار ج68 ص150 (10) ر.ک به نمونه ج10 ص145 (11) المیزان ج11 ص342 (12) ر.ک به نمونه ج10 ص184 (13) المیزان ج11 ص343 (14) ر. ک به همان (15) آیه35 سوره فصلت (16) ر.ک به نمونه ج10 ص191 صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|